چگونگی پیدایش مستضعفین از حرکت اجتماع و بعثت انبیاء در رابطه با حرکت آنها - قسمت اول
پیدایش مستضعف حاصل یک جریان انحرافی اجتماعی است که این جریان انحرافی در حرکت اجتماع به شکل یک پدیده اجتماعی تجلی کرده است. ظهور این پدیده سرطانی زائده رشد صحیح عوامل تکوینی دینامیسم اجتماع نیست، بلکه پیدایش آن نتیجه یک رشد انحرافی است که این رشد انحرافی زائیده عدم تطابق با حرکت کلی است که زیربنای این حرکت کلی میبایست مبتنی بر اصول ثابتی باشد که شکل همفازی با حرکت اولیه فطری انسانی دارد[1].
روی همین جهت در اثر پیدایش این پدیده سرطانی، اجتماع صورت کلی اعتدالی خود را از دست داده که در نتیجه آن اعتدال مسیری که لازمه رسیدن به مقصد است از بین میرود و به همین سبب در نتیجه اختلاط مسیری، انحراف[2]، هدفی و غایتی پیش میآید، زیرا اگر به ظاهر اجتماعی در این مسیر که بر اثر پیدایش این پدیده سرطانی شکل انحرافی پیدا کرده باعث انحراف غایتی و هدفی بشود، این عدم انحراف یک انحراف در جهت اعتدال در حرکت اجتماعی نیست[3] بلکه یک عدم انحراف مجازی است به جهت اینکه بر اثر آشکار شدن سلطهجو که زائیده آن جریان انحرافی است سلطهگر رشدی پیدا میکند که در جهت ارضاء بیشتر هواهای نفسانی خویش میباشد و از جهتی چون این جریان محصور در کادر و کالبدی[4] نیست، رشدی نامحدود داشته و ادامه این رشد در درازمدت باعث برخورد با غایت و هدف میشود و این برخورد نیل به مقصود در جهت شدن انسانیت خویش نیست، بلکه برخوردی است که نشان دهنده علو سلطهگری[5] است تا بتواند برای یک شکل مجازی برای هویدا ساختن اوج سلطهجویی خویش جهت خاموش نگهداشتن مسیر سلطهها از آنها استفاده نماید و توسط آن از حرکت آنها که باعث سد شدن مسیر سلطهجوییاش میشود، جلوگیری کند. روی همین جهت است که میبینیم اسکندر در جهت رشد سلطهگری خویش در راه ارضاء هواهای نفسانیاش در مراحل مختلف سلطهجویی شکلهای مختلف کنشی در رابطه با غایت و خدا اتخاذ میکند که انتخاب انتخاب این شکلها در رابطه با واکنش تخدیری زیر سلطهها است، این انتخابها که گاه در صورت فرزند خدا و گاه خود خدا است در رابطه با توده است که دارای مفهوم میگردد وگرنه از دیدگاه سلطهگر وسیله بودن انتخابها جای هیچ شکی برای وی نمیگذارد. پس زیربنای دینامیسم کلیه رشد این پدیده سرطانی مبتنی بر یک حرکت تکوینی دو مرحلهای میباشد که مرحله اول تکوین سلطهگر است که زائیده رشد نا به جای خصلتهای نفسانی میباشد[6].
مرحله دوم که زائیده تکوین مرحله اول است مستضعفین میباشد که در یک جهتی خلاف جهت اول به حرکت درمیآیند. بنابراین پیدایش مستضعفین در رابطه با مستکبرین یک مرحله تأخر رتبطی همراه قرار دارد و این دو حرکت با توجه به جهت مخالف جریانی یکدیگر همراه رشد اعلائیت سلطهگر مسیر انحطاطی رو به زوال مستضعف نیز صورت میگیرد و آنچه که در جهتگیری این دو حرکت حائز اهمیت است، این است که انتهای هر دو جریان به طرف کفر میانجامد. اما اختلاف بین این دو جهت در حرکت به طرف کفر در این است که خصوصیات کفر زائیده سلطهجویی، عبارت است از حرکت به طرف پروردگار. برای کسب پروردگاری تا بتواند توسط این اکتساب منتهای درجه اعلایت خویش را به دست آورد اما کفر زائیده استضعاف.
کفر فرار است از خدا و روی همین جهت است که پیامبران کشتگاه خویش را در میان این گروه انتخاب میکنند تا بتوانند با بازگرداندن آنها و جهت خدایی دادن به حرکت آنها شکل اعتدالی حرکتی را در حرکت اجتماعی به کف آرند و پس از به کف آوردن پشتیبانی این گروه به جنگ طاغیهای سلطهجو بپردازند و آنان را از حرکت سفاکانه خویش باز دارند، بنابراین کشتگاه ایمانی پیامبران یک جولانگاه فطری که محصور میان حرکت کفران خیز مستکبر و مستضعف است، میباشد. به همین جهت است که بازتابهای بعثتتی پیامبران در رابطه با این دو گروه در تشکل «خون و پیام» در صورت بشارت – نذارت و کتاب میباشد و آهن را از آن طاغیان.
[1]- کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ أللهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتُ بَغْیاً بَینَهُمْ فَهَدَی أللهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ أللهُ یهْدی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ - بودند مردم یک امت واحد، پس برانگیخت خدا پیغمبران را بشارت دهندگان و ترسانندگان و فرستاد با ایشان کتاب را به حق تا حکم کند میان مردم در آنچه اختلاف کردند، و اختلاف نکردند در آن مگر عالمین به کتاب پس از رسیدن پیام بدیشان که این اختلاف، اختلاف بغی بوده است، پس هدایت کرد خدا مومنان را بدانچه اختلاف کردند در آن از حق باذن خود، و خدا هدایت کند هر که را خواهد به راه راست (سوره بقره - آیه ۲۱۳).
الف – کان از مصدر میباشد دلالت بر گذشته مینماید.
ب - الناس اسمی است که جمع و مفرد ندارد، دلالت بر شمولیت افراد بشر مینماید.
ج - امه که اسم جمع میباشد، عبارت است از مجموعه انسانهایی که در راه یک مقصود حرکت میکنند.
د – واحده بیانگویی مشخصات حرکت جمعی در شکل امت است.
ه – فاء در فبعث، فاء عرض میباشد که هدف حرکت بعدی را مشخص میسازد.
ی – بعث – دلالت برا خودآگاهی میکند، زیرا بیان این لغت در عرب دلالت بر بیدار کردن شخص به خواب رفته مینماید.
و – نبیین - دلالت بر افرادی مینماید که مأموریت خودآگاه کردن تودهها را به عهده دارند با توجه به بعث که مشخص کننده مأموریت آنها میباشد.
ن – مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب – سه مرحله کنشی پیغمبران نسبت به واکنش ناس در راه اعتدال بخشیدن به جهت انحرافی آنها میباشد که انتخاب این خط مشیها با توجه به رشد آگاهی ناس در حرکت اجتماعی خود میباشد.
م – دو اختلاف در آیه، فی ما اختلفوا و ما اختلف فیه بیانگوی دو شکل اختلاف که مبتنی بر دو نوع دینامیسم (ساخت) در رابطه با دینامیسم کلی اجتماع است که یکی از اختلافها که اختلاف اول است حسنه و اختلاف دوم سیئه میباشد. دینامیسم اختلاف اول زائده برخورد انسانها با موانعی است که وجود این برخوردها عامل ضروری است در جهت رشد استعدادهای ذاتی انسانهای متحرک، اما دینامیسم اختلاف دوم مبتنی بر پیام انبیاء است، که وارثین انبیاء در جهت به استخدام درآوردن آن پیام در راه ارضاء هواهای نفسانی خویش ایجاد میکنند. آیه بیانگوی یکسری انحرافهایی است که در نتیجه انحراف مسیری در اثر برخورد با موانعی است که وجود این موانع در تکوین، در رابطه با دینامیسم انسانی امری ضروری است، اما بازتابهای انسانها نسبت به برخورد با موانع تکوینی که لازمه رشد استعدادهای ذاتی انسان است باعث پیدا شدن و دیده زائدی میشود که این پدیده اعتدال حرکت اولیه اجتماعی را از بین برده و پیامبران برای اعتدال بخشیدن دوباره به این جریان انحرافی یا خودآگاه کردن افراد متحرک نسبت به حرکت فطری خویش توسط بشارتها و نذارتها و کتاب این منظور خود را عملی میسازند. این جریان حاصل از اختلاف نوع اول در رابطه با حرکت اجتماعی میباشد. اما پیدایش سلطهجو که حاصل آن برخوردهای قبلی بوده است و پیام پیامبران در رابطه با خودآگاه کردن آنها به علت عدم انتخاب آنان نتوانسته مثمر ثمر واقع شود. روی همین جهت سلطهگر با ادامه جریان انحرافی پیوسته میکوشد تا با تمسک جستن به هر وسیلهای که بتواند ناس را در جهت زوالیت خویش نگاه دارد. در رابطه با همین مسئله مثل پیام انبیاء را مورد بهرهبرداری قرار داده و با استفاده از عالمان به آن مذهب، مذهب را در جهت ارضاء هواهای نفسانی خویش به استخدام میطلبد، بنابراین از این زمان به بعد مذهب نقش خود را عوض کرده و از شکل خودآگاه کردن تودهها جهت قیام بر ضد سلطهجو، به صورت تخدیری درمیآید که تودهها را به یک جریان انحطاطی یا ستونی در جهت عدم جوشش و انقلاب در راه سد شدن حرکت سلطهجو وامیدارد. اختلاف دومی که قرآن در آیه مطرح میسازد حاکی از این حرکت شوم و ضد مردمی است که پیامی که باید حامی مردم باشد در جهت ضد مردم به کار میرود و روی همین جهت است که این اختلاف شکل بغی به خود میگیرد.
[2]- که این انحراف، انحراف غایتی در بیان قرآن به صورت شرک و کفر مطرح شده است.
[3]- مطلب فوق بیانگویی حالت سلطهگران در رابطه با زیر سلطهها است که برای رشد سلطهجویی خویش همیشه با تبلیغات و تطمیئات شبانه روزی خویش میکوشند که انحرافات اجتماعی را در دیدگاه توده در شکل اعتدال بنمایانند. قرآن حقیقت فوق را در داستان موسی، واکنش فرعون در رابطه با توده در صورت دایه دلسوزتر از مادر مطرح میکند. (إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یبَدِّلَ دِینَکمْ أَوْ أَن یظْهِرَ فِی ٱلْأَرْضِ ٱلْفَسَادَ - میترسم که اگر وی را زنده گذارم آیین شما را تغییر دهد یا در روی زمین فتنه و فسادی برانگیزد).
[4]- اشاره به حد خصلتهای انسانی است که رشد آن در دو جهت به اضافه بینهایت تا منتهای بینهایت دائماً در حال تغییر است و جهت حرکتی این تغییر بستگی به اراده انسان دارد انتخاب جهت مینماید. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ - که ما انسان را در مقام احسن تقویم بیافریدیم، سپس باسفل سافلین برگرداندیم).
[5]- که تجلی این رشد سلطهگری در شکل علو آن در قرآن در داستان ابراهیم و نمرود و موسی و فرعون به طور عمیق بررسی شده که بیان آن در تجلی أَنَاْ رَبُّکمُ الأعْلَی و إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ پیدا است.
[6] - اشاره به خصوصیات نفسانی انسان در رابطه با دینامیسم اجتماعی است که باعث تجلی این خصوصیات در یک حرکت اجتماعی در رابطه با افراد دیگر میگردد، زیرا کلاً اجتماعی از دیدگاه قرآن در رابطه با فرد وسیلهای است برای ارضاء آن خصلتهای ذاتی که در وجود انسان است، مطرح است. زیربنای تکوینی حرکت اجتماعی - فردی که دینامیسم کلی اجتماع - فرد را تشکیل میدهد مبتنی بر خصلت استخدامطلبی انسان است. (کلاَّ إِنَّ الإنسان لیطغی. أَن رَّآهُ استغنی) (سوره اعلی – آیات 6 و 7) باز چرا انسان از تغر طغیان باز نمیایستد و سرکش و مغرور میشود، چونکه به غنا و دارایی میرسد. یا (إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا) که انسان مخلوقی طبعاً سخت حریص و بی صبر است (سوره معارج – آیه 19) که فلسفه خلقت در رابطه با این خصلت ذاتی است که میتواند مفهوم پیدا نماید. که این منظور در آیات زیر و طرح شده است (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکمْ وَسَخَّرَ لَکمُ الْفُلْک لِتَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکمُ الْأَنْهَارَ - وَسَخَّرَ لَکمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَسَخَّرَ لَکمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ - خدا است آنکه خلق کرد آسمانها و زمین را و فرو فرستاد از آسمان آبی، پس آورد بدان از میوهها روزی برای شما و رام کرد برای شما کشتی را تا روان شود در دریا به فرمان او رام کرد برای شما جویها را و رام کرد برای شما مهر و ماه را از پی هم در آیندگان و رام کرد برای شب و روز را و همینطور در (سوره نحل - آیه ۱۲)، (سوره حج - آیه ۶۵)، (سوره لقمان - آیه ۲۰) و (سوره جاثیه - آیه ۱۳) توجه به آیات فوق که با بیان سَخَّرَ لَکمُ شروع میشود یکی از فلسفههای خلقت را تسخیر طبیعت میباشد، مطرح میسازد که بنیان این فلسفه خلقت مبتنی بر حس استخدامطلبی انسانی است که تسخیر طبیعت در رابطه با این خصلت ذاتی زمینه رشد این بعد نفسانی را فراهم میکند. روشن است که هرگاه یکی از ابعاد نفسانی انسان رشد زیادتر کرد این رشد بیش از حد باعث میشود که ابعاد دیگر نفسانی انسان که در رابطه با یک صورت اعتدالی نسبت به تمام ابعاد شکل ارگانیکی دارند باعث عدم رشد کافی ابعاد دیگر نفسانی انسان بشود و از طرف دیگر چون ابعاد چون این بعد نفسانی که تسخیر طبیعت زمینه مساعدی از برای رشد آن فراهم آورده است، در نتیجه این رشد بیش از حد خود صورت اعتدالی نفسانی را به هم زده و انسان را در یک جهتی غیر از جهت اعتدالی سوق میدهد که از خصوصیات بارز این، جهت قدرتطلبی و سلطهگری است که این خصوصیات حاصل کنش بازتابهای زائیده حرکت حس استخدامطلبی است که آن بازتابها در بیان قرآن عبارتند از: ضعیف (سوره نسا - آیه ۲۸)، ظلوم (سوره ابراهیم - آیه ۳۴)، کفور (سوره حج - آیه ۴۴)، عجول (سوره اسرائیل - آیه ۱۱)، جهول (سوره احزاب - آیه ۷۲)، هلوع (سوره معارج - آیه ۱۹)، کنود (سوره عادیات - آیه ۶) خسر (سوره عصر - آیه 2) و طاغی (سوره علق – آیه ۶) که این خصوصیات نفسانی که حاصل تجلی بازتابهای حس استخدامطلبی نفسانی میباشد، در رابطه با آن حرکت انحرافی شکل مییابد و با توجه به خصوصیات فوق این حقیقت روشن میشود که خصوصیات بیانی قران در رابطه با نفس شکل متضاد به خود گرفته، مثلاً ضعیف با طاغی، در یک رابطه متقابل قرار دارد که برای درک این رمز بیان باید بستر را در رابطه با استخدامطلبی نفسانی که زیربنای تکوینی این خصلتها میباشد در نظر گرفت. که همین بیان را اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن در تحلیل دو حرکت انحرافی ماژوخیسم و سادیسم مطرح میکند و میگوید هر حرکت سلطهگر در رابطه با زیر سلطه حتماً میبایست در رابطه با افراد دیگر شکل زیر سلطه به خود بگیرد و این حقیقت در مثل عوام ما که میگویند اگر میخواهی سوارت نشوند سوار کسی نشو، قابل درک است. با توجه به رابطه ارگانیکی بین فرد و اجتماع در شکل کلی حرکت فرد و اجتماع باعث میشود که این خصلتهای نفسانی در حرکت اجتماع در رابطه با افراد اثر گذاشته و اجتماع را از شکل اعتدال خود خارج و یک روند دو شاخهای در اجتماع ایجاد کرده که نتیجه آن نتیجه آن پیدا شدن دو طبقه مستضعف و مستکبر با سلطهگر و زیر سلطه میباشد. روی همین جهت پس از این انحراف اجتماعی که زائیده بازتابهای خصلتهای نفسانی است، لزوم بعثت پیامبران ایجاد اعتدال در کل دینامیسم اجتماع اعم از فرد و اجتماع مطرح میشود و دینامیسم بعثت انبیا در شکل بازگشت به رابطه نفسانی در صورت حرکت فطری میباشد و بعثت پیامبران بر خلاف انقلاب، انقلابگران دگرگونی تنها در حرکت اجتماعی نیست بلکه علاوه بر دگرگونی در ساختمان اجتماعی زیربنایی تکوینی اجتماع را که نفس میباشد مورد سازندگی مجدد قرار میدهند و با توجه به همین ارتباط ارگانیک نفس - اجتماع است که پیامبران اجتماعی میسازند که میتواند الگو و نمونهای از برای بشریت باشد و جهت حرکتی انقلاب نفسانی - اجتماعی که در بیان قرآن تحت عنوان بعثت مطرح شده (سوره جمعه – آیه 2، سوره آل عمران – آیه 144 و سوره بقره – آیه 129) به طرف فطرت میباشد.
فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ - پس راست کن روی خود را به سوی دین یکتاپرست آفرینش خدایی که سرشت مردم را بر آن نسبت دگرگون شدنی برای آفرینش خدا، این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمیدانند (سوره روم – آیه 30) با توجه به همین بیان است که امام علی هنگامی که بعد از ۲۵ سال خانهنشینی و سکوت و روئیت ۲۵ سال حرکت انحرافی از صورت حرکت اعتدالی جامعه پیامبر معنی و مفهوم از انقلاب (خطبه به ۱۶ - صفحه ۶۶ - نهجالبلاغه فیض الاسلام - از قسمت دوم تا قسمت چهارم) با همان بیان بعثت میکند که دارای چنان مفهوم غنی میباشد که بیان آن حتی در مکتبهای جهان که ادعای انقلابی بودن دارند به صورت یک مفهوم ایدهآلیستی درمیآید، ولی باید در نظر داشته مفهوم انقلاب در دیدگاه علی در رابطه با قرآن قابل فهم است و آن اینکه، بعثت انقلابی است که نه تنها ارگانهای اجتماعی که مبتنی بر شرک باشد درهم میریزد، بلکه ارگانهای نفسانی مبتنی بر شرک را هم در یک ارتباط ارگانیکی با اجتماع در هم میریزد و سپس نفس و اجتماع را در یک خط مستقیم با جهت خدایی به حرکت در میآورد. فطرت که زیربنای دعوتی انبیاء مرسل است، مکتبی مبتنی بر یک حرکت اعتدالی با جهت خدائی است که در این حرکت نفس و اجتماع در یک حالت اعتدال در راه شدن خویش برای کسب خصلتهای خداگونگی حرکت میکنند، بنابراین میتوان گفت که پس از انحراف اجتماع از مسیر فطری، انبیاء با حرکت خود میکوشند که بنیانهای ضعیف را که در رابطه با بنیانهای قوی نفسانی، اجتماعی شکل یافتهاند صورت اعتدال بخشند تا در ظل آنان بتوانند اعتدال حرکت نفسانی - اجتماعی با جهت خدایی به دست آورند و این مفهوم زمانی در بیان قرآن قابل درک است که دشمنان حرکت پیامبران مرسل را در راه دعوت خویش جهت آن حرکت اعتدالی در نظر بگیریم که دشمنان در بیان قرآن که به صورت ملاء، مترف و هامان مطرح شدهاند، عبارتند از یا سلطهگران قدرتطلب و یا مزدوران جیرهخوار آنها که در آیات زیر به وضوح میتوانیم این منظور را بیابیم. (بقره 246 – اعراف 60، 66، 75، 88، 109، 127 – هود 27، 38 – یوسف 43 – مومنون 24، 33 – شعرا 34 – نمل 29، 32، 38 – قصص 20، 38 – صافات 8 – ص 6 – یونس 88 – اسراء 16 – فصص 6، 8، 38 – عنکبوت 39 – غافر 36، 24).